جدول جو
جدول جو

معنی بازو دادن - جستجوی لغت در جدول جو

بازو دادن
کمک کردن
تصویری از بازو دادن
تصویر بازو دادن
فرهنگ لغت هوشیار
بازو دادن
کنایه از یاری دادن، یاری کردن، کمک کردن
تصویری از بازو دادن
تصویر بازو دادن
فرهنگ فارسی عمید
بازو دادن
((دَ))
یاری کردن، معاونت نمودن، لم دادن
تصویری از بازو دادن
تصویر بازو دادن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازی دادن
تصویر بازی دادن
گول خوردن، فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازی دادن
تصویر بازی دادن
کسی را به کاری یا چیزی سرگرم ساختن، فریب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازی دادن
تصویر بازی دادن
((دَ))
کسی را سرگرم ساختن، فریب دادن کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باز دادن
تصویر باز دادن
پس دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازو گشادن
تصویر بازو گشادن
کمک کردن بکسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازش دادن
تصویر سازش دادن
صلح دادن آشتی دادن ایجاد توافق بین دو یا چند تن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازش دادن
تصویر سازش دادن
آشتی دادن، صلح دادن، هماهنگ ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازو گشادن
تصویر بازو گشادن
کنایه از گشودن بازو، دست برآوردن برای یاری دادن و کمک کردن به کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازو گشادن
تصویر بازو گشادن
باز کردن و کشیدن بازو، گشاده دست بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالا دادن
تصویر بالا دادن
((دَ))
بزرگ نمودن، بزرگ جلوه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بار دادن
تصویر بار دادن
اجازه دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازو زدن
تصویر بازو زدن
زدن کسی را با بازو
فرهنگ لغت هوشیار
در معرض باد گذاشتن: پس از کوبیدن خرمن را باد میدهند، نیست و نابود کردن از دست دادن تلف کردن از کف دادن امری یا چیزی را بدون اخذ نتیجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساز دادن
تصویر ساز دادن
آماده کردن، ساز پرداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داو دادن
تصویر داو دادن
نوبت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار دادن
تصویر بار دادن
میوه دادن درخت، بر دادن، گل دادن گیاه، در کشاورزی کود دادن به زمین
اجازۀ حضور دادن، اذن ورود دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساز دادن
تصویر ساز دادن
ساختن و آماده کردن، آراستن، سامان دادن، نظم و ترتیب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داو دادن
تصویر داو دادن
در بازی یا در قمار حق تقدم برای حریف قائل شدن، نوبت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باد دادن
تصویر باد دادن
((دَ))
از دست دادن، از دست رفتن، در معرض باد گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بای دادن
تصویر بای دادن
((دَ))
باختن، رشوه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داو دادن
تصویر داو دادن
((دَ))
حق تقدم برای حریف قایل شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساز دادن
تصویر ساز دادن
((دَ))
نواختن ساز، آماده ساختن، ابداع کردن، نظم و ترکیب دادن، آراستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بار دادن
تصویر بار دادن
Charge
دیکشنری فارسی به انگلیسی